سِر نوئل کارد، نمایشنامهنویس، بازیگر و آهنگساز انگلیسی، در سال 1899 میلادی، در یک خانوادهی متوسط انگلیسی چشم به جهان گشود. از همان کودکی، با تشویق مادرش وارد یک آکادمی رقص در لندن شد. نخستین حضورش بر صحنه، در ژانویهی 1911، در نمایشی کودکانه به نام ماهی قرمز بود. او از یازدهسالگی شروع به بازی در نقشهای کوچک کرد و بهمدت شش سال، زیر نظر چارلز هاتری، بازیگری را فراگرفت. کارد معتقد بود هرآنچه که درمورد کمدی میداند از آموزشهای هاتریست.
تا بیستوچهارسالگی، نمایشنامههایی به سبک کمدی نوشت. به تو میسپارم (1920) و ایدهی جوان (1923) از آن جملهاند؛ اما تا بهصحنهرفتن نمایشنامهی گرداب (1924) با بازی خودش، نتوانسته بود جایگاهش را بهعنوان یک نمایشنامهنویس ثابت کند. موفقیت این اثر شهرت او را هم بهعنوان یک نمایشنامهنویس و هم بهعنوان یک بازیگر تثبیت کرد تا آنجا که در سال 1925، چهار نمایشنامه را بهطور همزمان در لندن اجرا میکرد. او سبکی از تئاتر را خلق کرده بود که کاملاً به خودش تعلق داشت. طی هشت سال، از سال 1924، سبک خود را با نمایشنامههایی مانند تب یونجه، تلخ و شیرین، زندگی خصوصی و طرحی برای زندگی تحکیم بخشید.
زندگی شخصی او میبایست خصوصی میماند چراکه تمایلاتی داشت؛ تمایلاتی که تا دههی 1960 برخلاف قانون بود. کارد در تمام زندگیاش تلاش میکرد که تصویری مناسب از خود در باور مردم بسازد ولی سنتگرایان وی را مردی معمولی، مغرور، بیسواد میپنداشتند که قصد دارد جامعه را دگرگون کند و دیگران را وادار به تقلید از خود بنماید. او همواره مورد توجه رسانهها بود و جراید نیز دربارهی نحوهی صحبتکردن و سبک او مینوشتند. در سال 1969، نیویورک تایمز در مصاحبهای نوشت: «برترین استعداد کارد فقط نویسندگی یا آهنگسازی، بازیگری یا کارگردانی نبوده بلکه ارائهی سبکی منحصربهفرد ــ ترکیبی از جسارت و جذابیت، جلوهگری و متانت ــ بوده است.» تا سال 1914، کارد نه تنها 32 نمایشنامه بلکه 50 ترانه نوشت. آهنگهای طعنهآمیزش و اقدام به برگزاری کنسرت برای سربازان در طول جنگ، او را در فهرست مرگ نازی قرار داد.
لذت خنده که ابتدا غم شیرین نام داشت، زندگی یک ستاره را به تصویر میکشید و در سال 1939 نوشته شد اما تا سال 1942 تولید نشد؛ زیرا زمانی که اجرا در مرحلهی تمرین بود، جنگ جهانی دوم آغاز شد و بههمینسبب، تمامی تئاترهای بریتانیا تعطیل شدند. عنوان نمایشنامه برگرفته از ترانهای در نمایشنامهی کمدی رمانتیک شب دوازدهم شکسپیر است که در آن مرد سعی دارد به معشوق جوانش بقبولاند که در لحظه زندگی کند و از تلاش برای یافتن عشق در زمان و مکانی دیگر دست بردارد زیرا عشق در همین لحظه و در همینجاست. پیامی که شاعر سعی در رساندن آن دارد به مفهوم Carpe Diem یا Seize The Day ، به معنای غنیمتشمردن لحظه و جوانی مربوط میشود چون بازگشت به عقب ناشدنی و جوانی ازدسترفتنی است؛ پیامی که در طول نمایشنامهی لذت خنده بارها بهصورت آشکار یا پنهان از آن سخن گفته شده است. گری، شخصیت اصلی داستان، مردی است در ابتدای میانسالی که با زنان بسیاری ارتباط دارد. او معتقد است که جوانیاش از دست رفته و وی آن را غنیمت نشمرده است. عبارت Present Laughter در ترجمهی تحتالفظی به معنای خندهی اکنون است ولی مترجم از ترکیب واژهی Laughter (خنده) و Carpe (لذت بردن) برای انتخاب نام اثر استفاده کرده است که به گوش شنوندهی فارسیزبان آشناتر و سنجیدهتر و بهعلاوه نزدیک به نام و مفهوم اصلی اثر است.
لذت خنده چند روز از زندگی گری اسنداین را روایت میکند که بازیگری موفق و شیفتهی سبک کمدی است و برای توری به آفریقا آماده میشود. در این میان، گری باید با زنانی برخورد کند که میخواهند او را اغوا کنند، منشی و همسرش را قانع و راضی کند، با یک نمایشنامهنویس جوان دیوانه کنار بیاید و بر بحران قریبالوقوع میانسالیاش غلبه کند. همانطور که کارد اذعان کرده، گری برداشتی از شخصیت واقعی خودش است. او در زمان جنگ جهانی دوم، به توصیهی چرچیل، به تور آفریقا، آسیا و اروپا رفته بود تا برای سربازان آواز بخواند و آنان را سرگرم کند. ایدهی لذت خنده در ذهن کارد طی سه سال شکل گرفت اما فقط در شش روز نوشته شد. کارد از این نمایشنامه با عبارت «یک کمدی بسیار سبک، نوشتهشده با هدف معرفی بخشی از خودم» یاد میکرد.