Search
Close this search box.

رحیم رشیدی‌تبار

رحیم رشیدی‌تبار

سرنوشت خانواده‌‌ی من با تبعید ناخواسته و مهاجرت گره خورده است. جایی به نام تایی در جنوب شهرستان خرم‌آباد  خاستگاه خانواده‌ی من است. پدربزرگم بر اثر یک اجبار که مجالی برای گفتن آن نیست، از تایی به پشتکوه ایلام مهاجرت می‌کند. هنگام  کوچ اجباری و تبعید ناخواسته‌ی لرهای پشتکوه به خراسان (تربت‌حیدریه و...) توسط پهلوی اول، پدرم که خردسالی بیش نبوده به همراه برادران خود شبانه به سمت شمال خوزستان می‌گریزد. نیم قرن بعد، من که ته‌تغاری خانواده‌ام در تاریخی که هیچ کس به درستی از سال، ماه و روزش آگاه نیست، در روستایی به ‌نام قلعه‌ی بابو به دنیا می‌آیم. در شناسنامه‌ام تاریخ تولدم را یک فروردین‌ماه 1357 نوشته‌اند که به گواه بزرگ‌ترهایم بی‌شک این تاریخ زادروز من نیست. خواندن و نوشتن را از "دبستان «آرزو»یِ روستایی در دل بیشه‌های بالارود به نام زاویه مشعلی فراگرفتم و پس از آن تحصیلات خود را در شهرستان شوش ادامه دادم و در سال 1375دیپلم‌ گرفتم. سال 1376 به سربازی رفتم و پس از دوران سربازی پایم به محیط‌های فرهنگی-هنری باز شد. سال 1381 وارد دانشگاه شدم و سال 1385در مقطع کارشناسی رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی فارغ‌التحصیل شدم . از کودکی تا سال 1388فعالیت اول من در زمینه‌ی کشاورزی و کشت‌‌وزرع بوده و فعالیت‌ هنری برایم شکلی جدی نداشت. سال 1388 به تهران مهاجرت کردم و پس از آن تا به امروز  به‌صورت جدی و متمرکز نمایشنامه‌نویسی را دنبال کرده‌ام. سال 1395 در جایگاه دانشجوی کارشناسی ارشد رشته‌ی ادبیات نمایشی پایم دوباره به دانشگاه باز شد. در اوایل دهه‌ی ‌نود به تشویق محمد یعقوبی که آن روزها عضو هیات‌مدیره‌ی کانون نمایشنامه‌نویسان و مترجمان تئاتر ایران بود، عضو این کانون شدم و تا به امروز در سه دوره به‌عنوان بازرس کانون و سه دوره به عنوان عضو هیات‌مدیره‌ی کانون به فعالیت صنفی مشغولم.

54,000 تومان
مشاهده بیشتر