کتاب فلسفۀ تئاتر تئاتر را به مثابۀ پدیداری اجرامحور و تنانه مورد بررسی قرار میدهد و برای دستیابی به مفهوم کلان این پدیدار، بدون اینکه در دام مفاهیم صرفاً انتزاعی بیفتد، از تئوریهای کلاسیک، مدرن و پستمدرن در قالب سه روش تحلیلی (نشانهشناسی، انسانشناسی و پدیدارشناسی) بهره میجوید. در این مسیر دشوار، نگارنده تلاش کرده تا به یاری تئوریهای موجود درزمینۀ تئاتر و نیز فلسفه و علوم اجتماعی به مثابۀ ابزارهای اصلی شکلگیری این اثر تئوریک و بینارشتهای، بر ابعاد مبهم تئاتر نوری بتاباند و توجه مخاطب را به آن ابعاد ناپیدا و رموز ناگفته جلب کند. این اثر تئوریک تلاش میکند تا بر نگرۀ تئاتری متنمحور فایق آید و پدیدار تئاتر را با تمرکز بر بازیگر، تحلیل و کالبدشکافی کند، اگرچه نگارندۀ این سطور بر این باور است که متن دراماتیک (که به حیطۀ ادبیات متعلق است) نیز میتواند به شکل مجزا و با معیارهای علمی و زیباییشناختی مورد بررسی قرار بگیرد، چنانچه کتابی دوجلدی را در این زمینه در دست تألیف دارد.
کتابی که پیش روی شما قرار دارد صحنهمدار و بازیگرمحور است، نه متنمحور. رجوع نگارنده به بعضی از نمایشنامهها هم صرفاً بهمنظور شفافسازی اجرای تئاتر و فیزیکالیتۀ صحنه بوده است و نه ورود به دنیای اثر دراماتیک. وی پس از مقدمهای کوتاه دربارۀ معنای تئاتر، در بخش نخست کتاب هم به ارائۀ مقدمات و هم مفاهیم اولیۀ تئاتر و ابعاد تئوریک آن میپردازد. مطالعۀ دقیق این بخش به خواننده کمک میکند تا علاوه بر آشنایی با مفاهیمی مانند نظام مطالعات تئاتر، تئاتر برای تئاتر، تئاتر برای زندگی، شرح اولیه و موجزی دربارۀ تئوریهای نوین تئاتری، تئاتر بهعنوان ابزار ارتباطی، مطالعات تئاتر، مطالعات رسانه و مباحثی دربارۀ اجرای تئاتری و متن دراماتیک، مهیای ورود به بخشهای دوم (نشانهشناسی تئاتر)، سوم (انسانشناسی تئاتر) و چهارم (پدیدارشناسی تئاتر) این کتاب شود.
در بخش دوم کتاب با عنوان نشانهشناسی تئاتر، نگارنده به تحلیل نظاممند کدهای تئاتری و ارتباط آنها با کلیت اجرا، سیستمهای فرهنگی دیگر و تئوری درام میپردازد، اگرچه خودش را محدود به روش نشانهشناختی نمیکند و در بخشهای بعدی بهکمک روشهای انسانشناختی و پدیدارشناختی به مکاشفه در وجوه دیگری از پدیدار تئاتر همت میگمارد، وجوهی که نشانهشناسی از تحلیلشان عاجز است. بهموازات مسائل تئوریک در حیطۀ نشانهشناسی تئاتر، خواننده با تاریخ شکلگیری و تکامل (بالاخص در مقدمۀ این بخش) این روش تحلیل اجرای تئاتری نیز آشنا میشود. بخش نشانهشناسی تئاتر بیشتر حول محور مدل ارتباطی (ارسال پیامی رمزگذاریشده بهتوسط فرستنده به گیرندهای که آن را دریافت و رمزگشایی میکند) و نیز سیستمهای نشانهشناسی تئاتر به تحلیل اجرای تئاتری میپردازد. همچنین در فصل پنجم از این بخش، هنر تئاتر از منظر دو پدیدار مهم تاریخ بشر یعنی نماد و نشانه مورد واکاوی قرار میگیرد. در این فصل نگارنده به تفاوتهای نماد و نشانه و ارتباط عمیق این دو با تئاتر نیز میپردازد و برای شفافسازی این دو مفهوم و همزیستیشان در رویدادی اجتماعی به نام تئاتر، مثالهای عینی متعددی را از فرهنگهای مختلف میآورد.
آیین و ارتباط آن با تئاتر (که خود فرزند آیین است)، مکاشفه در سرچشمههای نخستین تئاتر و سیر تکاملیاش موضوع اصلی بخش سوم این کتاب را با عنوان انسانشناسی تئاتر تشکیل میدهد. از نظر بسیاری از تئوریسینهای تئاتر، روش انسانشناختی قادر است با کالبدشکافی ارتباط تئاتر با آیینها و فرمهای نخستین تئاتری، زوایایی از هنر تئاتر را بر ما آشکار سازد که نشانهشناسی ناتوان از آن مینماید. این ارتباط تنگاتنگ از نخستین فرمهای تئاتری در شرق و غرب تا تئاتر مدرن و پستمدرن تداوم یافته است. در این مکاشفۀ تاریخی، نگارنده علاوه بر بررسی مفاهیمی مانند آیین و فرمهای نخستین تئاتر (فولکلور و سنتی) تلاش میکند تا تصویری گویا از ماهیت و تکامل «مردم» (و تفاوت آن با «ملت»)، تئاتر شورمند، تئاتر مردمی، تئاتر شهری، فرهنگ عمومی، فرهنگ شفاهی و… به دست بدهد. دستاوردهای علوم اجتماعی مانند تیرهشناسی و انسانشناسی در این مسیر دشوار نگارنده را بسیار یاری کردهاند. از موضوعات مهم دیگری که در روش انسانشناختی تحلیل اجرای تئاتری مطرح میشود «نقش اجتماعی» (واقعیت اجتماعی) و «نقش تئاتری» (نقش صحنهای) و نیز نقاط اشتراک و تمایز این دو است. در این بخش از کتاب، همچنین، نگارنده به موضوع بازگشت تئاتر قرن بیستم به فرمهای آیینی بهعنوان واکنشی نسبت به تئاتر رئالیستی و توهمزای قرن نوزدهم میپردازد و با رجوع به آرای تئوریسینهای مختلف از فرهنگهای مختلف، مسئلۀ تکامل تئاتر را در بستر رویداد آیینی مورد واکاوی قرار میدهد.
ماهیت بداهۀ تئاتر امروز و تلاش بیوقفۀ آن برای رهایی از عناصر تئاتر سنتی (نقش، شخصیت، توهم، ارتباط، رمزگذاری، رمزگشایی، تکاملِ «پیرنگ»، هارمونی زیباییشناختی و…) و حضور پررنگ عناصری همچون «تنانگی» و «مادیت» در همایش تماشاگران و اجراکنندگان (رویدادی عاری از عناصر قابلپیشبینی و فاقد معناپردازی)، موجبات روش پدیدارشناختی تحلیل اجرای تئاتری را فراهم آورد، روشی که روشهای نشانهشناختی و انسانشناختی را تکمیل میکند و قادر است پدیدار «پرفرمنس» را کالبد بشکافد. بخش چهارم این کتاب با عنوان پدیدارشناسی تئاتر درواقع تلاشی است برای تحلیل اجرای تئاتری با مقیاسها و معیارهای پدیدارشناختی و نگارنده در این مکاشفه علاوه بر استفاده از تکنگاشت یِنز رُزِلت، تئوریسین آلمانی، با عنوان پدیدارشناسی تئاتر بهعنوان راهنمای ساماندهی ایدهها، از نگرههای پدیدارشناسانی همچون هگل، هوسرل، هیدگر، مرلوپونتی، سارتر، والدنفلز، گورویچ و… بهره جسته است. گونهشناسی آگاهی انسانی بهواسطۀ شفافسازی مفاهیمی مانند احتباس، پیشنگری، زمانمندی، دادههای همبود و همزیست (مضمون، عرصۀ مضمونی و حواشی در آرای گورویچ)، قصدیت (برانتو)، پاسخگویی (والدنفلز) کنش گفتاری (آستین)، پذیرش و… بهمنظور ارائۀ تفسیری از رویداد تئاتری به مثابۀ «تجربه»ای چندلایه و سیال است که صحنهپردازان و تماشاگران در شکلگیری و تداوم آن مشارکت دارند. «لحظات درخشان اجرا» (لحظاتی که تماشاگران به تجربهای فراتر از کد قراردادی تن درمیدهند و موقتاً در وضعیت عدم قطعیت، غافلگیری و شگفتی معلق میمانند)، «طغیان حضور» و «نمود میانی» هم از دیگر مفاهیمی مهم پدیدارشناسی تئاتر است که در این بخش از کتاب مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند. همچنین در این بخش، نگارنده به تحلیل مفهوم «کنشگری» دست میزند؛ مفهومی که خاستگاه اصلی آن روابط بینافردی موجود در جامعه و فرهنگ است. نگرۀ «کنشگری» به این امر اشاره دارد که ما بهعنوان اعضای جامعه «ارتباط» نداریم، بلکه مدام در حال بازی، بازنمایی، اجرا و کارگردانی هستیم. «تبیین پرفرماتیو» و «تبیین واقعی» (در آرای آستین) هم مفاهیمی هستند که بهموازات بررسی ارتباط نگرۀ «کنشگری» با تئوری جنسیت (نقش اجتماعی و جنسیت فرد را عواملی مانند کنشها، الگوهای رفتاری، دستاوردها، تحصیلات، جامعه و… تعیین میکند، نه صرفاً جنسیت او) و کنش گفتاری مورد واکاوی قرار میگیرند. فصل پنجم کتاب با عنوان پدیدارشناسی و تئاتر، تأملی است در ارتباط میان پدیدارشناسی بهعنوان جنبش فلسفی و تئاتر به مثابۀ رویدادی هنری و اجتماعی. آماتوریزم، شخصیت دوگانۀ بازیگر، نقش به مثابۀ زندگی درونی بازیگر، تنانگی، تماشاگر بیاعتنا، نگرۀ «گویی که»، واقعیتِ کارگردانیشده، توهم واقعی و توهم هنری، امر برساخته و امر واقع، تنِ خود و تنِ دیگری، واقعیتگریزی و واقعیتپذیری، مخاطب تئاتر و… ازجمله موضوعات دیگری هستند که در فصول پایانی این بخش مورد بررسی قرار خواهم داد.
تئوریهای چند دهۀ اخیر موضوع بخش پایانی (پیوست) این کتاب است، به همین دلیل، نگارنده مهمترین آثار تئوریک درزمینۀ تئاتر را برگزیده و به نقد کشیده تا خواننده (مخصوصاً هنرمندان، پژوهشگران و دانشجویان تئاتر) با آرای تئوریسینهای معاصر تئاتر مانند آندره اِلبو، تادئوش کوزان، مایکل کویین، ماروین کارلسن، ویکتور ترنر، ریچارد شکنر، مارک فورتیه، سوزان بِنِت، اریکا فیشر-لیخته، کریستوفر بالم و… آشنا شوند.
نوشتهی: رضا شیرمرز